عکاسی حرفهای در دیاسپوریای ارمنی
نگاهی به سرآغاز عکاسی به مثابهی یک حرفه توسط جامعهی ارامنه در غرب آسیا
هادی لزیری
این مقاله در راستای مطالعهی تاریخی سرآغاز عکاسی حرفهای در آسیای غربی، نقش جامعه ارامنه را مهم یافته است. جمعیت ارامنه در خلال سالهای پایانی قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم، به دنبال رواج اندیشههای بنیادگرایانه و ملیگرایانه، از سوی برخی حکام منطقه مورد بدرفتاری قرار گرفتند؛ این مسئله منجر به مهاجرت عدهی زیادی از آنها شد. ارمنیان برای پایهریزی ساختاری که بتواند هم به نیازهای اقتصادیشان پاسخ دهد و هم هویت اجتماعیشان را در کشور میزبان تحکیم کند، به فراگیری حرفههای نوین و نیز انتقال آن به کشورهای آسیایی روی آوردند. عکاسی یکی از حرفههایی بود که آنان برای بازسازی زندگیشان در هنگام جابجایی از آن استفاده میکردند. این مقاله تلاش میکند تا در ساحت عکاسی حرفهای، افراد شاخص جمعیت ارامنه را که در آموزش و ترویج عکاسی در غرب آسیا نقش داشتهاند، معرفی کند و همچنین به موضوعات و نحوهی کار آنان بپردازد. به دلیل فراوانی مطالعات پژوهشی با موضوع تاریخ عکاسی ایران، جستار پیشِ رو با نگاه معاصرتری مسئلهی خود را در جغرافیای ایران پیگیری کرده است. در این متن مقصود از عکاسی حرفهای، عکاسی بهم ثابهی یک حرفه است.
رواج جریانهای اقتصادی نوین در اروپای غربی و آمریکا پس از ظهور انقلاب صنعتی، همواره منجر به آن شده است که اختراعات و اکتشافات بشری در علم جدید با اندیشیدن در باب چگونگی بهرهبرداری اقتصادی از یافتهی بهدستآمده، توأم شود. به بیان دیگر، در خلال آن سالها اهداف اقتصادی ـ یا اهداف سیاسی ـ موجب شده بود تا امر اقتصادی بر رشد و توسعهی علم جدید مسلط شده و آن را جهت دهد. اگرچه به گواه تاریخ، ابداع عکاسی ماحصل مداومت نیسفور نیپس است، اما عدم گرایش او به انگیزههای اقتصادی و منفعتطلبانه همواره این جادوی عصر جدید را در محاق نگه داشت؛ تا آنکه نقاش جوان و فرصتطلب، لویی داگر کشف جدید نیپس را به عنوان ابزاری برای رسیدن به تصویری دقیق، واضح و برابر از انسان به کار گرفت و درآمد هنگفتی از این مسیر کسب کرد. عکاسی حتی در نخستین سالهای پیدایش، در کسوت گونهی جدیدی از حرفه درآمده بود. ثبتکردن چهره که پیشتر از طریق نقاشی اغلب در اختیار اشراف بود، به واسطهی حرفهای به نام عکاسی در خدمت عموم مردم درآمد. عکاسی از چهره و عکسهای یادگاری خانوادگی، رایجترین گونههای عکاسی در سالهای آغازین بودند که در ساختاری تقریباً یکسان، به دنبال تثبیت یک حضور خاطرهانگیز، دستمزد خوبی نصیب عکاس میکردند.
ارامنه به دلیل ویژگیهای جغرافیایی سرزمینشان ـ در محل تلاقی امپراتوری عثمانی، روسیه تزاری و ایران، و نیز ارتباط با شهرهایی همچون باکو و تفلیس در روسیه ـ و همچنین آشنایی برخی از آنها با زبانهای اروپایی، توانستند در انتقال دانش و فنون نوین به سرزمینهای آسیایی نقش مهمی را ایفا کنند. نکتهی حائز اهمیت در این میان، رویکرد حرفهمحور آنها، با توجه خاطر به اهداف اقتصادی، به فنون جدید است، یعنی همان ویژگیای که ابداعات غربی نیز تحت تأثیر آن بودند. جمعیت ارامنه به دلیل مهاجرت و نیز تأمین هزینههای جاری در کشور میزبان، پس از فراگرفتن دانش جدید، مقدمات لازم برای تبدیل آن به یک حرفه را فراهم کردند. عکاسی یکی از مهمترین فنونی است که ارمنیان در قالب یک حرفه به ایران وارد کردند. برخی از عکاسان ارمنی توانستند با ابراز شایستگیهای فنی و حرفهای خودشان، به دربار شاهان راه یابند و در آنجا به عنوان عکاس مخصوص مشغول به کار شوند. وجود قرابتهای فرهنگی میان ارامنه و اروپاییان، دسترسی آسان ارمنیان به اطلاعات، دانش و فنون جدید در اروپا، و همچنین حمایتهای سیاسی ـ اجتماعی برخی سفارتخانههای خارجی از ایشان، منجر به رشد سریع این دسته از عکاسان در غرب آسیا شد.
در عثمانی
جامعهی ارامنه به دلیل ساختار نامتجانس مذهبی و فرهنگی در غرب آسیا، همواره مورد آزار و اذیتهای فراوانی از سوی امپراتوری عثمانی قرار میگرفتند. تلاش برای پیراستن جامعهی اسلامی از مسیحیان و نیز پیوند قفقاز جنوبی با امپراتوری عثمانی ـ تحت عنوان ملت واحد تُرک ـ از عمدهترین دلایلی بودند که حکام عثمانی به طرق مختلفی سعی در برچیدن ارمنیان داشتند ـ این درحالی است که گهگاه علاقهی وافر آنها به ابداعات غربی منجر به نزدیک شدن چند تن از ارامنه به بدنهی قدرت نیز میشد. نفوذ تدریجی اروپا از امپراتوری عثمانی در حوزههای نظامی، فرهنگی و علمی در آن زمان نقش اساسی در شکل دادن به ساختار اقتصادی و سیاسی شرق داشت. این امر با فروپاشی نهایی امپراتوری و برآمدن نیروهای سیاسی جدید، به اوج خود رسید. عملیات جنگی فرانسه در مصر و سوریه در سال ۱۷۹۹ م، باب جدیدی از سلطه بر سرزمینهایی که تا آن زمان در این منطقه همواره در کانون قدرت بودند را به روی غرب گشود. اشغال خلیج عدن توسط انگلیسیها در سال ۱۸۳۸ م و نیز اتحاد فرانسه و انگلیس با عبدالمجید اول ـ حاکم وقت عثمانی ـ علیه روسیه در جنگ کریمه، از عمدهترین دلایلی بود که وی تحت تأثیر همپیمانان اروپاییاش، اصلاحاتی ساختاری در حکومت عثمانی اعمال کرد. یکی از این اصلاحات، اهدای آزادیهای ویژه به اقلیتهای مذهبی بود. انگلیسیها در سال ۱۸۸۲ م، مجدداً به قلمرو عثمانی وارد شدند و این بار با حضور در اسکندریه توانستند مصر را اشغال کنند. این مداخلهی سیاسی و نظامی، زمینه را برای مراودات علمی و هنری فراهم کرد. در چنین مختصاتی، جامعهی ارامنه به دلیل قرابتهای مذهبی با انگلیسیها و نیز فراموششدن محدودیتهای کسالتبار پیشین، خود را در میانهی میدانی یافتند تا به عنوان یک واسطه، سرمایهی عظیم مدرنیته غربی را به شرق منتقل کنند. ورود عکاسی به غرب آسیا توسط ارامنه یکی از دستاوردهای این رخداد است (ElـHage,2008).
با پایان جنگ کریمه ـ جنگی که موجبات نزدیکی کشورهای اروپایی به امپراتوری عثمانی را فراهم آورد ـ جمعیت اروپاییان در استانبول افزایش یافت. گردشگران مشتاق از نقاط مختلف اروپا برای بازدید از بقایای تمدن بیزانس و بینالنهرین به استانبول و سرزمینهای مقدّس آمده بودند. فروشگاههای صنایعدستی و استودیوهای عکاسی، از مهمترین نیازهای گردشگران اروپایی بودند که ارامنه پیشتر انحصار آن را به دست گرفته بودند. یکی از این استودیوها، استودیوی مشترک سه برادر به نامهای ویگن، گئورگ و هوهانس بود که با نام تجاری برادران عبدالله فعالیت میکردند؛ استودیوی مشهوری که مشتریانش کسانی همچون شاهزادهی بریتانیا آلبرت ادوارد ، امپراتور ناپلئون سوم و همسرش یوجنی دِمونتجیو ، و نیز امپراتور اتریش فرانتز جوزف ، بودند.
پرتره سلطان عبدالمجید اول

پیاده روی سلطان به طرف مسجد حمیدیه، برادران عبدالله
محبوبیت برادران عبدالله بین سران کشورهای اروپایی، منجر به آن شد که سلطان عبدالعزیز در سال ۱۸۶۳م. او را به عنوان عکاس رسمی دربار معرفی کند. آنها در سال ۱۸۶۷م تصمیم گرفتند که عکسهای گرفتهشده از مراسم دربار را در پاریس به نمایش بگذارند. این نمایشگاه با حضور سلطان عبدالعزیز که اولین سفر رسمی یک شاه عثمانی به پاریس بود، برگزار شد. در سال ۱۸۸۶م، برادران عبدالله به قاهره نقلمکان کردند و تا سال ۱۸۹۵م استودیوی خود را در آنجا اداره کردند.
از دیگر عکاسان بنام عثمانی میتوان به بُغوس تارکولیان اشاره کرد که به عکاسی از چهره میپرداخت. او از عکاسان دربار سلطان عبدالحمید دوم بود که موفق به کسب نشان مجیدیه نیز شده بود. تارکولیان دو عکاسخانه به نامهای فوتوفبیوس و آپولوو ژواویه را در استانبول دایر کرد و همچنین نخستین کسی بود که در ترکیهی عثمانی به رنگآمیزی و رُتوش عکسها پرداخت. عکس معروف مصطفی کمال آتاتورک بنیانگذار جمهوری ترکیه که سالها بر روی اسکناسهای پنجاه، صد، پانصد و هزار لیرهای ترکیه نقش بسته بود، از مهمترین عکسهای او به شمار میرود. تارکولیان بعدها این حرفه را به ژاک اسکندر ، شاگردش در عکاسخانهی آپولو آموخت؛ ژاک سالها در آن استودیوـ که به صباح تغییر نام داده بود ـ به عنوان یکی از مشهورترین عکاسان چهره در استانبول مشغول بود (ElـHage,2008).
آراتاجاتی دِردِریان ـ موسوم به آراگؤلر ـ یکی از شاخصترین عکاسان ارمنی در دورهی معاصر عکاسی ترکیه است. عکسهای آراگولر از مناطق مختلف استانبول، به چشم استانبول موسوم بودند. مجلهی عکاسی بریتانیا در سال ۱۹۶۱م. او را به عنوان یکی از هفت عکاس برتر جهان معرفی کرده بود. گولر با مجلاتی چون نیویورکتایمز، تایمز و لایف همکاری کرده و از چهرههای معروف جهان عکاسی بود. او جوایزی همچون نشان لایکا ـ در ۱۹۶۲ م ـ از سوی دولت آلمان و نشان لژیون دونر از طرف دولت فرانسه را در کارنامهی خویش دارد.
آرا گولر
بندر سالاک، ساحل آسیایی بسفر،آرا گولر
دیگر عکاس معاصر ترکیه ماریام شاهینیان ، صاحب استودیو عکاسی گالاتاسرای است. ماریام به عنوان اولین عکاس زن در ترکیه شناخته شده است. او بیش از دویستهزار عکس از مردم عادی شهر و روستا را به ثبت رسانده است. شاهینیان همواره به دوربین بزرگ خود که متعلق به دورهی جنگ جهانی اول بود وفادار ماند. او عکسهایش را فقط به صورت سیاهوسفید گرفت و هرگز از اصول فنی یا زیباییشناسی خود روی برنگرداند. شاهینیان از گروههای اجتماعی مختلفی از جمله همجنسگرایان، مردان سیاهپوست، راهبان، سربازان، هنرمندان، مسیحیان و مسلمانان عکاسی کرده است، اما عمدهی شهرتش به خاطر عکسهای زیادی است که از جامعهی زنان به ثبت رسانده است. با توجه به چارچوب قانونی کشور ترکیه در آن دوران، مبنی بر اینکه زنان تنها در جمع زنانه مجاز به درآوردن تنپوش اسلامی بودند، این امکان برای ماریام فراهم شد که مجموعهای مهم از چهرههای مکشوف زنان را گرد آورد؛ این مجموعه به عنوان منبع تاریخی در اختیار پژوهشگران است (غازیان،۲۰۰۸).
ماریام شاهینیان, اولین عکاس زن ترکیه
پرتره های استودیویی از زنان ترکیه، ماریام شاهینیان
در اورشلیم
مرکز مهم دیگری که عکاسان ارمنی در مهاجرت اجباریشان به آنجا روی آوردند، اورشلیم (فلسطین کنونی) بود. علاقهی گردشگران اروپایی به بازدید از سرزمینهایی که در روایتهای عهد عتیق و جدید از آنها نام برده شده، بازار مناسبی را برای تأسیس استودیوهای عکاسی فراهم کرده بود. اولین مدرسهی عکاسی در اورشلیم، ماحَصل تلاشهای یک کشیش ارمنی به نام یاسی گارابدیان بود. او این مدرسه را در سال ۱۸۵۹م در صومعهی سَنتجیمز، برای آموزش ارمنیان تأسیس کرد.
یاسی گارابدیان، موسس اولین مدرسهی عکاسی در اورشلیم
گارابدیان، از آناتولی به اورشلیم آمده بود و در کنار کار در صومعه، به عکاسی نیز میپرداخت. او بعدها به عنوان ریشسفید این شهر مقدس برگزیده شد و همین مسئله موجب شد عکاسی را رها کند و آموختههایش را به جوانان انتقال دهد. این مدرسه مهمترین مرکز آموزش عکاسانی بود که بعد از اتمام دوره، در مناطق بیتالمقدس و سوریه به عکاسی مشغول میشدند. عکاسان مهمی مانند گیروگوسیان ، تومیان و گارابدکیریکوریان از دانشآموختگان این مدرسه بودند. مهمترین چهره میان این سه تن، کریکوریان بود که اولین استودیوی عکاسی را در سال ۱۸۸۵م. در فلسطین تأسیس کرد. در نیمهی اول قرن بیستم، عکاسی به عنوان حرفهای مستقل در سراسر بیتالمقدس گسترده شده بود. هانا تومیان ، از مهمترین عکاسان این دوره بود. او از مشتریانش، در لباسهای بومی در مناطق رامالله و بیتالَحم عکسهایی را به ثبت رسانده است.
گارابد کیریکوریان
نمونهی کارتهای ویزیت، عکاسی شده در استودیوی کیریکوریان، گارابد کیریکوریان
دیگر عکاس ارمنی، الیا کاهووجیان بود. او در سال ۱۹۲۴ م. کار خود را در اورشلیم آغاز کرد و پس از قتلعام ارمنیان در سال ۱۹۱۵م. از ترکیه گریخت و به اورشلیم آمد. کاهوجیان عکاسی را از کریکوریان و تومیان آموخت و سپس در استودیوی برادران هانانیا که در خیابان جفا در اورشلیم تجهیزات عکاسی میفروختند، مشغول به کار شد. او استودیوی شخصی خود را در سال ۱۹۴۰م. افتتاح کرد. کهوجیان به خاطر عکسهایش از زندگی روزمرهی روستایی و شهری در فلسطین شناختهشده است ـ عکسهایی با موضوعاتی همچون مردان مشغول به بازی تختهنرد در بندر جفا، جمعهبازار و برداشت میوه از باغ در روستاها. عکاس شاخص دیگر مدرسهی سنتجیمز، لئون بویاجیان بود که نام وَنلئو را برای خود برگزیده بود. وَنلئو علاقه وافری به عکاسی پرتره در لباس مبدّل، با کنتراست بالا و با استفاده از نور فلاش داشت. او بالغ بر چندصد عکس با موضوعاتی نظیر سرباز، زندانی، پلیس، زن، جسد و ملوان به صورت صحنهآراییشده عکاسی کرده است. در آثار او ردپایی از ابهامات جنسی و هویتی وجود دارد (Shatz,2003).
لئون بویاجیان (ون لئون)، عکاس معاصر فلسطینی
از مجموعه پرترههای استودیویی، ون لئون
در ایران
ایران یکی دیگر از مقاصد مهاجران ارمنی بود. عکاسان ارمنی بهتدریج از اواخر قرن نوزدهم، استودیوهای عکاسیشان را در شهرهای تهران، تبریز، رشت و اصفهان بر پا کردند. عکاسی چهره و عکسهای یادگاری خانوادگی، مشابه با سبک غالب عکاسی حرفهای در سایر مناطق، شاخهی اصلی فعالیت این استودیوها بود. از مشهورترین عکاسان ارمنی در سدهی نوزدهم ایران، میتوان به ژوزف پابازیان ـ ملقب به هوسپخان ـ و آنتوان سوریوگین اشاره کرد.
ژوزف یابازیان
آنتوان سوریوگین
در سدهی بیستم، ژورِس وُسکانیان ـ از عکاسان تبریزـ هفت سال از فعالیت خود را به عکاسی از مکانها و یادمانهای تاریخی ارمنیان در ایران اختصاص داد. او با ارسال عکسهای خود به دانشگاه دولتی ارمنستان و بخش باستانشناسی دانشگاه معماری میلان، در معرفی فرهنگ اجتماعی ارمنیان ایران نقشی بزرگ ایفا کرد. از دیگر عکاسان فعال در تبریز میتوان به کسانی همچون استپان استپانیان ، اصلان هایراپتیان ، آقایانس ، هوسپیانس ، هوسیک پابازیان ، ملیک وسقانیان و هارطون پوری آذر اشاره کرد. بدون شک، استپان استپانیان یکی از مهمترین عکاسان ارمنی در تاریخ ایران است. عدهای او را اولین عکاس خبری ایران میدانند. او در سال ۱۸۶۸م در دهکدهی کوچکی نزدیک ایروان متولد شد. عکاسی را در تفلیس آموخت و در جوانی به خاطر گرایش به فعالیتهای سیاسی، به همراه یپرم خان (از رهبران جنبش مشروطهی گیلان) ابتدا به گروه مبارز گوگونیان و سپس به جنبش مشروطهی ایران پیوست. استپانیان عکسهای زیادی از مبارزان مشروطهخواه را به ثبت رسانده است که جزو مهمترین اسناد تاریخی مشروطه بهحساب میآیند. عکاسخانهی او در تبریز در کوچهی پستخانهی این شهر قرار داشت (ارشادی،۲۰۱۸).
استپان استپانیان
عکس جمعی مبارزا مشروطه، استپان استپانیان
هایراپتیان در سال ۱۸۵۱م. در اُردوباد متولد شد. عکاسی را مانند هوسپخان و استپانیان در تفلیس فراگرفت. به همراه برادرش به تبریز آمد و اولین عکاسخانهاش را در محلهی مغازههای سنگی تأسیس کرد. آقایانس، دیگر عکاس ارمنی ساکن در تبریز، به پرترههای داخل استودیو شناخته میشد. (ذکاء،۱۳۸۹) کوستانیانس و تورگومیانس از دیگر عکاسان ارمنی این شهر بودند، این دو عکاسخانهی مشترکی در آنجا تأسیس کردند. آنها اغلب به تهیه و فروش آلبوم اشتغال داشتند. هارطون پوری آذر (عکاسی بوریس)، هراچ پانوسیان (عکاسی تهران)، الیاس آچاک مشهور به اگزماساز (عکاسی اگزماساز) همه، جزو استودیوهای مهم عکاسی در تبریز بودند که اغلب به پرتره و تهیهی عکسهای پرسنلی میپرداختند. این استودیوها عموماً در منطقهی شهناز (شریعتی کنونی) و محدودهی خیابان بارون آواک که محلهی ارامنه تبریز است، قرار داشتند.
در اصفهان از مشهورترین عکاسان ارمنی میتوان به تونی هووانس مارتیروسیان اشاره کرد. مارتیروسیان شاگرد یک تاجر آلمانی بود که هنگام ترک ایران دوربین عکاسیاش را به او هدیه داد. او که کارکردن با این وسیله را از استادش آموخته بود، عکاسی را به عنوان فنی برای گذران معیشت خویش برگزید و توانست خیلی زود از این راه به شهرت برسد، تا جایی که به دربار مسعود میرزاـ حاکم وقت اصفهان ـ راه یافت و از او و خانوادهاش عکاسی کرد. مارتیروسیان نقش مهمی در همگانیکردن عکاسی چهره در اصفهان داشته است. دیگر عکاس ارمنی در اصفهان، میناس بادگرهانیان صاحب عکاسخانه میناس بود. او به تهیهی پرتره در ابعاد کوچک که برای استفاده در نشان سینه به کار میرفت، مشهور بود (دمندان،۱۳۷۷).
عکس از سر بریدهی میرزا کوچک خان جنگلی، چالیک یگانیان