سِمیها اِس
Semiha Es
«سمیها اس» که در سال 1912 در خانوادهای متوسط در محلهی وفا در منطقه فاتح استانبول متولد شد، بهعنوان اولین زن عکاس جنگ در ترکیه شناخته میشود. او در سن 15 سالگی بهعنوان اپراتور در یک شرکت مخابراتی مشغول به کار شد تا در مخارج زندگی کمکحال خانواده باشد. در همان سالها بهواسطهی شرکت در یک مسابقه، با خبرنگار معروف ترکیه، «حکمت فریدون اس» [1] آشنا شد و این آشنایی زمینهساز ازدواج آنها شد. پس از ازدواج، حکمت فریدون به دلیل سفرهای متعدد کاری که برای تهیه خبر انجام میداد، مجبور بود همسرش را نیز همراه خود ببرد. اینگونه شد که تصمیم گرفت تا به سمیها عکاسی بیاموزد تا بتوانند در سفرها همراه هم باشند. سمیها که در گذشته بهصورت آماتوری عکاسی میکرد، پس از آموزشهای جدی حکمت، در اولین همکاریشان در سفری به هالیوود ایالاتمتحده همراه او شد. در اولین تجربهها، زمانی که همسرش در حال مصاحبه با افراد مشهور آن زمان، نظیر «رونالد ریگان»[2] ، رئیسجمهور ایالاتمتحده بود، از آنان عکس میگرفت.
هنگامیکه حکمت بهعنوان خبرنگار جنگ از سوی روزنامهی «حُریّت»[3] به کره فرستاده شد، سمیها نیز او را همراهی کرد تا از درگیری ارتش ترکیه در جنگ کره، در بین سالهای 1950 و 1953 عکاسی کند. عکسهای او از روز 5 نوامبر 1950 در روزنامه منتشر شد؛ عکسهایی که سلحشوری سربازان ترکیه را در میدان نبرد به تصویر کشیده بود. پسازآن، سمیها پنج سال مشغول عکاسی از جنگ ویتنام بود. او در مصاحبهای در مقایسهی میان عکاسی در مناطق مختلف جنگی میگوید که تجربهی جنگ ویتنام، برایش بهمراتب وحشتناکتر از جنگ کره بوده است. پس از جنگ نیز همچنان همراه همسرش به دور دنیا سفر میکردند و به تهیهی عکس و خبر برای روزنامهها میپرداختند.
سمیها در سال 1992 همسر خود را از دست داد و سالهای بعد را به دلیل نداشتن ، در تنهایی سپری کرد تا در صدمین سال زندگیاش درگذشت. داستان زندگی او در یک فیلم مستند با عنوان «نیسوان» زنانی که نشان خود را در تاریخ ثبت کردهاند [4] روایتشده است. سمپوزیوم بینالمللی عکاسان زن در نوامبر 2012 برای سمیها بزرگداشتی برگزار کرد و یاد و هنر وی را گرامی داشت. در صفحات غبارآلود تاریخ، نام سمیها معمولاً به همراه نام همسرش آمده و گاهی نیز در سایهی او، نادیده گرفته شده و ناشناخته مانده است.
بامطالعه و پژوهش در رابطه با سمیها اس و بررسی عکسهایش در روزنامهی ُحریّت ، میتوان به این نتیجه رسید که در سالهای جنگ، با داشتن شغلی که اغلب آن را مردانه میدانند، بیگمان دارای روحیهای مقاوم بوده و زنی قدرتمند محسوب میشود. این زن در سالهای 1950 با آموزش دیدن حرفهای و همراهی کردن باسیاستهای آن سالهای جمهوری ترکیه، برای کشورش بهزعم مردم ترکیه، در حکم مادر میهن بوده است. مادری دلسوز و مسئولیتپذیر که برای حضور در حرفهای مستقل و تا حدودی مردانه، یعنی عکاسی جنگ، ازخودگذشتگی بیبدیلی به خرج داده است. اگرچه این نوع ازخودگذشتگی فقط در رابطه با ترکیه نیست و قطعاً زنان بسیاری در کشورهای مختلف احساس مسئولیت کرده و به دنبال ثبت زمانهی مشخصی از کشورشان بودهاند. همانطور که ویرجینیا وولف گفته است: «زنان بهعنوان زن در واقع یک کشور ندارند، دنیا کشور زنان است.» بهعنوانمثال، در طول جنگ جهانی دوم که خبرنگاران و عکاسان جنگی را به مقصدی در آفریقای شمالی میفرستادند، مارگارت بورکوایت، یکی از عکاسان این هیأت خبری، فقط به دلیل زن بودن اجازهی سوارشدن به هواپیما را پیدا نکرد. داستانِ وایت که در شرایط سختتر از همکاران خود مجبور به مسافرت با کشتی شد و به دلیل آتشسوزی، کشتیاش غرق شد و جان آنها را بهسختی نجات دادند، بعدها، موضوع فیلم قایق نجات [5] آلفرد هیچکاک [6] شد و اولین چیزی که شخصیت زن، با الهام از زندگی وایت در این فاجعه، از کشتی موقع فرار با خود برمیدارد، کت خز و لوازمآرایش بود! در دههی 50 در حرفهی عکاسی، در این سطح از تبعیض جنسیتی، سمیها نیز در مصاحبههای خود عنوان میکند که دستان خود را هنگام عکاسی پنهان میکند تا بهاینترتیب کسی متوجه نشود که او یک زن در میدان جنگ است.
صفحهای از نشریهی ُحریّت [7]
سمیها در مصاحبهای دربارهی اتفاقات جنگ چنین میگوید:
«در جنگ کره، ما تقریباً پنج روز در هفته را در منطقهی عملیاتی میگذراندیم. آخر هفتهها با هواپیماهای نظامی به توکیو پرواز میکردیم و در طول هفته در پادگان زنان روی تختههای چوبی میخوابیدم. با کامیونهای پر از بمب در بین مناطق مختلف سفر میکردیم. یک روز فهمیدیم که یک هواپیما در نزدیکی منطقه به زمین افتاده است. بلافاصله خودم را به آنجا رساندم؛ در حقیقت هواپیما سقوط نکرده بود، ظاهراً ناچار به فرود اجباری شده بود. به سمت هواپیما دویدم و درست هنگامیکه شروع به عکس گرفتن کردم حکمت باعجله آمد و مرا بهزور عقب کشید و خودش عکاسی کرد. فکر میکردم نمیخواهد که من از یک اتفاق مهم عکس بگیرم، اما وقتی متوجه شدم که حکمت فکر کرده هواپیما قرار است منفجر شود و آن لحظه خواسته بوده جان من را نجات دهد خیلی احساساتی شدم. تمام آنچه من در طول جنگدیدهام و زندگی کردهام، بهویژه در جنبههای انسانی من تأثیر گذاشته است. این تجربهای دشوار و تلخ برای من بود که شاهد ظلم و مشکلاتی باشم که همهی غیرنظامیان آن را تحمل میکنند، حالآنکه جنگها ناشی از درگیری بین منافع شخصی سیاستمداران است. حتی وقتی خیلی جوان بودم، دوربین داشتم و عکاسی را دوست داشتم. این اشتیاق را داشتم که عکس بگیرم، اما هیچوقت فکر نمیکردم که این تبدیل به حرفهی من شود تا اینکه با حکمت آشنا شدم و با او ازدواج کردم. حکمت آن زمان یکی از موفقترین روزنامهنگارانی بود که مقالات و مصاحبههایش در بسیاری از نشریات چاپ میشد. همراه حکمت بهعنوان عکاس در مجله کارکردم. از هالیوود گرفته تا قبایل آفریقایی، از جنگ کره و ویتنام گرفته تا حوادث رواندا را عکاسی کردم. مجموعه عکسهایمدر مورد مالت، کنگو، ستارههای هالیوود که از چشم یک زن دیده میشود در مجلهی حیات منتشر شده است. وقتی جنگ کره آغاز شد، ُحریّت مرا به عنوان عکاس به جنگ فرستاد و من به همراه همسرم شروع به تهیهی گزارش برای آنها کردیم. میتوانم بگویم نیم قرن هست که هیچ وقت بدون دوربین خودم نبودهام.»
جنگ کره
در سال 2012، دو نمایشگاه عکاسی با عناوین «سمیها اس» و «چشم دوم: زنان عکاس از ترکیه» در کنار سمپوزیوم بینالمللی زنان، بهعنوان ادای احترامی به اولین زن عکاس جنگ ترکیه، برگزار شد.
[1] Hikmet Feridun Es
[2] Ronald Reagan
[3] Hürriyet
[4] Nisvan-The Women, who Made Their Mark
[5] Lifeboat
[6] Alfred Hitchcock
[7] Hayat