شاه مری ، عکاس و خبرنگار افغانستانی، در پنجم فوریهی 1977 در کابل دیده به جهان گشود. از حدود 19 سالگی به صورت خودآموخته و بنا به علاقهی شخصی به سمت عکاسی خبری کشیده شد و به صورت رسمی به عنوان عکاس برای خبرگزاری فرانسه درسال ۱۹۹۸ شروع به فعالیت کرد. در آن سالها افغانستان تحت سلطهی طالبان بود و شرایط کاری برای عکاسی که خبرنگار یک خبرگزاری خارجی است، به مراتب سختتر بود. دربارهی آن روزها، مری چنین تعریف میکند که: «آنان )افراد طالبان( از خبرنگاران متنفر بودند. بنابراین من همواره محتاط بودم و همیشه با لباس سنتی بیرون میرفتم و با دوربین کوچکی که درون یک دستمال به دور دستم پنهانش میکردم، عکس میگرفتم. محدودیتهایی که طالبان ایجاد کرده بود، کار را بسیار مشکل میساخت. آنان گرفتن عکس تمام چیزهای زنده، مثل انسان یا حتی حیوانات را منع کرده بودند.» (Marai, 2018)
تصویر 1. مردم در استادیوم ملی کابل نظارهگر قطع کردن دست یک دزد توسط طالبان هستند. آگوست 1998. (خبرگزاری فرانسه / استفان اسمیت)
در آن زمان گذشته از بیبیسی ، تنها سه خبرگزاری در افعانستان نمایندگی داشتند. خبرگزاریهای فرانسه، اسوشیتد پرس و رویتزر با همکاری خبرنگاران محلی به مخابرهی رویدادهای افغانستان میپرداختند. در سال ۲۰۰۰ تمام کارمندان خارجی خبرگزاریها اخراج شدند و مری تنها ماند تا دفتر خبرگزاری فرانسه در کابل را نگه دارد. او با تلفن ماهوارهای با دفتر اسلامآباد در تماس بود.
سختگیریهای افراطی طالبان باعث شده بود که کمتر کسی به فعالیت ژورنالیستی بپردازد. چرا که حکومت طالبان مجازاتهای سنگینی را برای مخالفان خود اجرا میکرد. این امر سبب شده بود که در آن سالها مری عموماً عکسهایش را یا بدون عنوان و یا با نام مستعار استرینگر منتشر کند. مری خاطرهای از یک برخورد با ماموران امنیتی طالبان را، هنگامی که در حال عکاسی بوده چنین تعریف میکند: «یک روز از یک صف بیرون نانوایی عکس میگرفتم. زندگی در آن زمان بسیار دشوار بود، مردم کار نداشتند و قیمتها سر به آسمان کشیده بود. تعدادی از افراد طالبان به من نزدیک شدند. پرسیدند چه میکنی؟ و من در جواب پاسخ دادم که هیچ، از نآنها عکس میگیرم؛ خوشبختانه آن زمان هنوز دوربینها دیجیتال نبود و آنان صحت و سقم گفتهی من را بررسی نکردند.»
عکس 2. زن افغان با نان، کابل، ژوئن 2001. (خبرگزاری فرانسه / شاه مری)
پس از این سالها آنطور که شاه مری معتقد بود، افغانستان به یکباره وارد دورانی طلایی شد. با حملهی آمریکا به افغانستان در سال 2001، مردم افغانستان به زندگی امیدوار شدند و این رهایی برای آنها بسیار مسرتبخش بود. به نظر میرسید که افغانستان در مسیر زندگی بهتری قرار گرفته است. اگرچه تا زمان خروج آمریکاییها مردم افعانستان روز خوشی نداشتند. اما شاه مری در آخرین روزها پیش از سقوط دولت طالبان، بسیار فعالانه در حال کار بود. او فضای آن روزها را چنین توصیف میکند: «حملات یازدهم سپتامبر را در بیبیسی میدیدم و برای یک ثانیه هم فکر نمیکردم که این رویداد پیامدهایی برای افغانستان داشته باشد. چند روز بعد از ماجرای یازده سپتامبر، دفترخبرگزاری در اسلامآباد به من هشدار داد که شایعاتی وجود دارد مبنی بر این که آمریکاییها حمله خواهند کرد. بمبارآنها کمتر از یک ماه بعد در هفتم اکتبر شروع شد و شهر قندهار که نزدیک مرز پاکستان است و طالبان آن را به عنوان پایتخت برگزیده بودند، مورد هدف قرار گرفت. من در حال مخابرهی اطلاعات به اسلامآباد بودم که صدای هواپیماها را بر فراز کابل شنیدم. اولین بمبها در نزدیک فرودگاه اصابت کردند. آن شب را نخوابیدم، اما بیرون هم نرفتم. صبح روز بعد با موتور به سمت فرودگاه رفتم. گروهی از چندین مبارز طالبان که لباسهای سیاه داشتند به سراغم آمدم. یکی از آنها به من نزدیک شد و گفت گوش کن! من امروز حالم خوب است پس تو را نمیکشم اما همین حالا از اینجا دور شو! بازگشتم و موتورم را در دفتر گذاشتم. شهر تبدیل به کویر شده بود. من مثل یک شخص عادی با دستمالی که دور دستم پیچیده بودم و دوربین را درونش مخفی کرده بودم، مجدد به سطح شهر بازگشتم.» (Marai, 2018)
اگرچه با رفتن طالبان، اوضاع افغانستان تغییر کرد، اما این قضیه دیری نپایید. با رفتن طالبان خبرنگاران و عکاسان خارجی دوباره به افغانستان وارد شدند و آمد و شد به واسطهی حضور نیروهای نظامی غربی با امنیت و در راحتی صورت میپذیرفت. باید در نظر داشت که تا پیش از این، زنان به صورت تنها اجازهی تردد در خیابانها را نداشتند. اما دیگر دوران این سختگیریهای افراطی تمام شده بود و شرایط تا حدودی آزاد برای همه در افغانستان پدیدار شده بود. مری در آن روزها در زمینهی کمک برای تهیهی اسکان و وسایل نقلیهی خبرنگاران خارجی بسیار فعال بود. او میگوید: «من به همه کمک می کردم تا خانه و موتور پیدا کنند، یا به بهترین وجه به جایی برسند. یکی از دوستان نزدیکم مهمانخانهای به نام سلطان افتتاح کرد که تا آن زمان اولین مهمانخانه در نوع خود، در کابل بود. دیدن تمام آن خارجیها پس از سالهای انزوا تحت سلطهی طالبان باور نکردنی بود. آنان از هرجایی میآمدند و کودکان گروه گروه در مقابل آنها در جادهها میدویدند.»
اما همانطور که اشاره شد، شادی کودکان در خیابانها و لبخند مردم افغانستان خیلی زود از بین رفت. در سال ۲۰۰۴ طالبان دوباره قدرت گرفت. آنها ابتدا در ولایت غزنی در جنوبشرق و پس از آن در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ پایگاه خود را گسترش دادند و حملات خود را به کابل شروع کردند و با هدف قرار دادن نقاطی که خارجیان در آن رفتوآمد داشتند، به روزهای کوتاه خوشِ پایتخت خاتمه دادند. مری در روزهای حملات انتحاری و بمبگذاریهای کابل گفت: «امروز یک بار دیگر طالبان در همه جا هستند و ما اکثر اوقات در کابل گرفتار هستیم. بلوکهایی که برای حفاظت در برابر موتورها و کامیونهای بمبگذاریشده طراحی شدهاند در تمام شهر جوانه زده است. مردم دیگر در برابر دوربینها برخورد دوستانه ندارند. آنها بیشتر اوقات خشن میشوند. مردم اکثراً به کسی اعتماد نمیکنند، بهویژه وقتی برای یک خبرگزاری خارجی کار میکنی. آنان میپرسند که آیا جاسوس هستی؟» (Marai, 2018)
پس از خروج سربازان غربی در سال ۲۰۱۴، بسیاری از خارجیها افغانستان را ترک کردند و وضعیت اقتصادی این کشور آشفتهتر شد. از این گذشته به دلیل ناامنیها، زندگی مردم افغانستان حتی دشوارتر از زمان طالبان شده بود. مری در روزهای آشفتگی کابل پس خروج غربیها میگوید: «جرات ندارم که کودکانم را برای قدم زدن بیرون ببرم. من پنج کودک دارم و آنان وقتشان را درون خانه سپری میکنند. هر صبح که به محل کار میروم و هر شب که به خانه باز میگردم، تمام چیزی را که دربارهاش فکر میکنم همان موتورهایی هستند که ممکن است مملو از مواد انفجاری باشند، یا انتحاریهایی که ممکن است به میان مردم بیایند. نمیتوانم خطر کنم. پس بیرون نمیرویم. بهترین دوست و همکارم، سردار را به یاد دارم که با خانم، یک دختر و یک پسرش در هنگام بیرون رفتن از یک هتل کشته شد و تنها پسر کوچکش به نوعی از این حمله جان سالم به در برد. زمان، زمان اضطراب است.»
کمتر از دو سال پس از این ابراز نگرانی، در 30 آوریل 2018 شاه مری در یک حملهی انتحاری به همراه 8 تن دیگر از خبرنگاران افغان، جان خود را از دست داد. او در طول 20 سال همکاری با خبرگزاری فرانسه، بیش از 18000 عکس از فضای افغانستان تهیه کرده بود. عکسهای مری علاوه بر نمایش ابعاد مختلف جنگ، زندگی روزمره و فرهنگ مردم افغانستان را نیز به تصویر میکشد. نمایش وضعیت بحرانی اقتصاد افغانستان یکی از موضوعات مورد تأکید شاه مری بوده است. برای مثال در عکسی که در سال 2015 از کودک 11 سالهی افغان گرفته که در حال فروش چکمه است، نشان میدهد که فقر و ناامنی هزاران کودک افغان را وادار به ترک تحصیل و کار کرده است.
همچنین او تبعات شدید جنگ بر روحیهی کودکان سرزمینش را مورد نظر قرار میداد و بارها با تهیهی عکسهایی از تأثیرات جنگ بر کودکان، این موضوع را به جهانیان نشان داد.
یکی دیگر از مسائلی که همواره شاه مری به دنبال رسیدن به آن بود، از بین بردن تبعیضهای جنسیتی بود. او بارها زنان موفق افغان را در مقابل دوربین خود قرار داد و میخواست به زنان دیگر کشورش اعتمادبهنفس از دسترفته در زمان حکومت طالبان را باز گرداند. او با تهیهی عکس از اولین زن خلبان افغان تا دختر مشتزن و کودک اسکیتباز به این مسئله اشاره داشت که زنان حتی میتوانند در این شرایط بد تاریخی، خودشان باشند و به آنچه میخواهند برسند.
در سال 2019 سفارت فرانسه در افغانستان و انستیتوی فرانسه نمایشگاه عکسی از آثار شاه مری برگزار کردند. این نمایشگاه توسط سفیر فرانسه و با ادای احترام به شاه مری افتتاح شد. از این نمایشگاه که 36 عکس از شاه مری به نمایش درآمده بود، دیپلماتها، عکاسان و هنرمندان زیادی بازدید کردند. (La France en Afghanistan, 2019)
منابع
n.d.). Retrieved from wikipedia: https://en.wikipedia.org/wiki/Shah_Marai)
La France en Afghanistan. (2019, 6 25). Retrieved from سفارت فرانسه در افغانستان: https://af.ambafrance.org
Marai, S. (2018, april 30). When hope is gone. Retrieved from AFP: https://correspondent.afp.com/when-hope-gone